بسم الله الرحمن الرحیم
اتل متل یه مادر /نحیف و زار و خسته /با صورتی حزین و/دستای پینه بسته
بپرس ازش تا بگه/چه جور میشه سوخت و ساخت/با بیست هزار تومن پول/اجاره خونه پرداخت
اجارههای سنگین/خرج مدرسه ما/خرج معاش خونه/خرج دوای مینا
بپرس ازش تا بگه/چه جوری میشه جنگ کرد/با سیلی جای سرخاب/صورتا رو قشنگ کرد
بپرس ازش تا بگه/چه جوری میشه جنگ کرد/یااینکه بی رنگ مو/موی سیاهو رنگ کرد
وقتی که گفتند بابا/تو جبههها شهید شد/خودم دیدم یک شبه/چند تا موهاش سفید شد
می خوای بدونی چرا/نصف موهاش سفیده؟/بپرس که بعد بابا /چی دیده، چی کشیده
یا میره داروخانه/برا دوای مینا/یا که میره سمساری/یا که بهشت زهرا(س)
یه روز به دنبال وام/مامان میره به بنیاد/یه روز به دنبال کار/پیرِ آدم درمیاد
هر وقت به مامان میگم:/«طعم غذات عالیه»/مامان با گریه میگه:/«جای بابات خالیه»
بعضی روزا که توی /خونه غذا نداریم/غذای روز قبلو/برا مینا میذاریم
مینا با غم میپرسه:/«غذا فقط همینه؟»/مامان با گریه میگه:/«بابات کجاس ببینه؟»
وقتی که بیست میگیرم/میاد پیشم میشینه/نوازشم میکنه/نمرهها مو میبینه
میگم: «معلمم گفت/که نمره هات عالیه»/مامان با گریه میگه:/«جای بابات خالیه»
یه بار گفتم: «مامان جون/این آقا بقالیه/با طعنه گفت تو خونه/جای بابات خالیه؟»
تا حرف من تموم شد/با دست تو صورتش زد/با گریه گفت: «ای خدا/بیشرفی تا این حد؟»
میگم : «مامان راست بگو/اگه بابا دوست داشت/چرا ازت جدا شد/پس چرا تنهات گذاشت؟»
چشم میدوزه تو چشمام/لب میگزه ، میخنده/بیرون میره از اتاق/محکم در و میبنده
رفتم و از لای در/توی اتاقو و دیدم/صدای گریههاشو/از لای در شنیدم
داشت با بابام حرف میزد/چشاش به عکس اون بود/انگار که توی گلوش /یه تیکه استخون بود
«مرتضی جون میدونم/زندهای و نمردی /بعد خدا و مولا/ما رو به کی سپردی؟
دست خوش آقا مرتضی/خوش به حالت که رفتی/ما اینجا مستأجریم/تو اونجا جا گرفتی؟
خواستگاریم یادته؟/چند تا سکه مهرمه/مهریه مو کی میدی؟/گره توی کار مه
مهریهمو کی میدی/دختر مون مریضه/بیاببین که موهاش/تند تند داره میریزه
مهریهمو کی میدی؟/اجاره خونه داریم/صاحب خونه میگفتش /دیگه مهلت نداریم
امروز که صاحب خونه/اومد برا اجاره/همسایمون وقتی گفت/مهلت بده نداره
یهو تو کوچه داد زد:/اینا همش بهونهاس/دقّ اجاره داره/دردش اجاره خونهاس
به من چه شوهرش رفت/یا که زن شهیده/خونه اجاره کرده/یا خونه مو خریده؟
درد دل خستهمو/فقط برا تو گفتم/چون از تموم مردم/«به من چه» میشنفتم
میگم خونه نداریم/خیلی مریضه بچه/سایة سرنداریم/همه میگن «به من چه»
با آه خود به عکس/بابا جونم جون میده/چادرو وَرمیداره/موهاشو نشون میده
صورتشو میذاره/روصورت شهیدش/بابام نگاه میکنهبه موهای سفیدش
اشک مامان میریزه/روصورت باباجون/بابام گریه میکنه/برای غمهای اون
بابا با چشماش میگه/قشنگِ مهر بونم/همسر خوب و تنهام/غصه نخور میدونم
اتل متل یه مادر/نحیف و زار و خسته/با صورتی حزین و/دستای پینه بسته
دستای پینهدارش/عجب حماسه سازه/دستایی که شوهرش/خیلی به اون مینازه
دستایی که پرچمِ/بابا رو ورمیداره/توی خزون غیرت/دستایی که بهاره
دستایی که عینهو /دست بابا میمونه/نمیذاره سلاحِ/بابام زمین بمونه
دستی که بچههاشو/بسیجی بار میاره/بذر غیرت و ایمان/تو روحشون میکاره
درسته که شوهرش/تو جبههها شهید شد/درسته که موی اون/بعد بابا سفید شد
اما خون بابا و /موهای مادر من/وقتی با هم جمع شدن/سیلی زدن به دشمن
سرخی صورت اون/سرخی خون باباست/موی سفید مادر/افتخار بچههاست
باید فهمیده باشی/چه جوری میشه جنگ کرد/با سیلی جای سرخاب/صورتا رو قشنگ کرد
باید فهمیدهباشی/چه جوری میشه جنگ کرد/یا اینکه بیرنگ مو/موی سیاهو رنگ کرد
اتل متل یه مادر/خیلی چیزا میدونه/از بیمروّتیها/از بازی زمونه
ای که در این حوالی/غربت مارو دیدی/صدای نالههای /مادرمو شنیدی
دست رو گوشات گذاشتی /چشماتو خیره کردی/زل زدی به مادرم/فکر کردی خیلی مردی؟
تو که به زخم قلب/مامان نمک گذاشتی/اگه مامان بمیره/مادرمو تو کشتی
اگه بابام نبودش/هر چی داشتی میخوردن/مال و منالت که هیچ/مادرتم میبردن
اگه مامان بمیره/دق میکنم، میمیرم/پیش خدا و بابام/من جلو تو میگیرم
شاعر : شهید دوران خون دل خوردن های انقلاب اسلامی : ابوالفضل سپهر